با سلام و سلامی آمیخته به اندوه ورنج وغم به عنوان یک عضو قدیمی کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان استان چهارمحال وبختیاری با شما چند کلمه حرف حساب می خواهم بزنم الحمدا... که پایه اقتدار مدیریتی تان در کمال آرامش و سکون پایدار ومستحکم است و خداراشکر که هیچ ملالی برخاطر مبارکتان نیست
جناب حاجیان زاده از روزهای کودکی همیشه مهر ماه برای ما یادآور بازگشایی مدرسه ها وهفته دفاع مقدس و روزهای خوش هفته ای با کانون بوده و حلاوت این یادکردهای شیرین برمذاق ما طعمی لذت بخش داشته ودارد اما امسال هفته ملی کودک ونوجوان هم بی سرو صدا آمد ورفت امسال فرزندان من طالب حضور در کانون پرورش فکری بودند اما به مدد مدیریت سکون طلب وصرفا دوربین وخبر دوست در استان چهارمحال وبختیاری نتوانستند از هفته ملی کودک ونوجوان استفاده کافی راببرند
برادر بزرگوارم نمی دانم چرا به مدیریت بی افق و پیرمردی که صرفا دنبال گذران امور است بد بینم و به شدت متنفر
مدیریتی که دنبال کارهای بی دغدغه است و هیچ برنامه ریزی ندارد و دنبال سکون وحرف شنوی است آری کانون پرورش فکری استان چهارمحال وبختیاری با آمدن مدیریت فعلی از تنشهای سابق رهاشد اما به شدت در چاه سیاست زدگی و سکون گرایی افتاد چاهی که آفت راه و رنج برنامه ریزی برای کودکان ونوجوانان است
کاش بانگاهی اصولی و منطقی ومنطبق بر کارشناسی به مسائل می نگریستید و حرف دل والدین اعضا وخود اعضا مراکز کانون و از همه مهمتر مربیان کانون را در فضایی راهبردی و فراتر از قید وبندهای اداری می شنیدید و می دانستید اوضاع از چه قرار است
جناب حاجیان زاده مسیر ما وشما از میان تلنباری از رنج ها می گذرد وقطعا فردا در محکمه عدل الهی و وجدان خویش باید پاسخگو باشیم که چرا از موقعیتی که دستمان بوده درست استفاده نکرده ایم آلوده کردن محیط معصومانه وآینده ساز کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان به مقوله های سیاست زده گناهی است نابخشودنی و شکستن بال مرغک مظلوم کانون پرورش فکری وکودکان ونوجوانان با سنگ بی برنامگی و تصمیم های نسنجیده امری است رنج آور
برادر عزیز مدیرانی که نگاهی مهد کودک محور دارند نمی توانند برای رده های سنی کودک ونوجوان مفید وموثرباشند پس به جاست تا دیر نشده نسبت به اعمال تغییرات دیدگاهی ،راهبردی و عملیاتی در استانها اقدام نمایید و مجدانه شمارا به بازخوانی دیدگاه مقام معظم رهبری در رابطه با کار در کانون پرورش فکری دعوت میکنم آنجا که ایشان می فرمایند
«حقیقتاً باید بگویم که اگر مسئولان امور فرهنگی کشور بخواهند مسئله کودک و نوجوان را آنچنان که هست، مورد اهتمام قرار دهند، من خیال میکنم خیلی از آنهایی که مسئولند، از ساعات خوابشان هم خواهند زد تا به این مسئله بپردازند. امروز قضیه تربیت کودک و نوجوان، با گذشتههای دور ـ حتی با گذشتههای نه چندان دور، مثلاً با بیست سال پیش ـ خیلی تفاوت کرده است.
ما میخواهیم از این نسلی که امروز مثل ماده خامی و مثل ذخیرهای در اختیار یکایک ماست، چه ساخته شود؟ آیندهای را که آنها خواهند ساخت و پرداخت و پیش برد، چگونه تصویر کردهایم؟ اگر حقیقتاً به آرمانهای اسلامی و ملی و عظمت ایران و ایرانی و جبران راهی که دستهای استبداد سیاه در این صدوپنجاه سال، دویست سال اخیر ما را در آن کشانده است، فکر میکنیم؛ اگر اینها برایمان مهم است و به آینده به معنای حقیقی کلمه اهمیت میدهیم، پس بایستی به تربیت کودک و نوجوان خیلی بپردازیم، درباره آن خیلی فکر کنیم و اهمیت آن را خیلی بشناسیم؛ که احساس میکنم برای برخی از مسئولان امور فرهنگی ـ دستاندرکاران ـ مسئله به این شکل مطرح نیست!
امروز کودک ما ـ چه برسد نوجوان ـ آگاهی و هوشیاریای دارد که داده تردیدناپذیر جوّ و فضای انقلاب است. در گذشته این آگاهیها، این آزادیها و این روح استفهام و این میل به دانستن، نبود. دسترسیهایی هم وجود دارد که در واقع دسترسی کودک ما، یک منبع فرهنگی نیست, بلکه با دید درست، دسترسی مراکز هدایتکننده فرهنگ در سرتاسر دنیا برای القای مقاصد استعماری به کودک ماست. قضیه از این طرف مطرح است. وقتی که ما از یک متاع فرهنگی فاسد که از طرف دشمنِ کشور، دشمنِ مردم، یا لااقل یک بیگانه بیعلاقه ـ از اینکه دیگر کمتر نیست ـ حرف میزنیم، بعضی خیال میکنند که ما از دسترسیهای فرزندان خودمان ناراحت و نگران هستیم یا شکایتی داریم. میگویند: «آقا! جوانند، بگذارید بفهمند!» کأنّه ما میخواهیم جوانمان نفهمد! ما از دسترسی بیگانه به ذهن فرزند خودمان نگرانیم. قضیه از آن طرف، قابل مطالعه و بررسی است.
بچه شما در آغوش شما، در مدرسه شما، در کتابخانه کانون و جلوِ روی شماست و شما برای او فکرهایی، آیندهای و امیدواریای دارید. ناگهان مشاهده میکنید دسترسی یک نفر که حداقل بیگانه است ـ شما با این بچه خویشاوندید، شما معلّمش، پدرش، یا مربیاش هستید, لیکن او بیگانه و بیعلاقه به سرنوشت این بچه است ـ به این بچه، از راه همین کالاهای فرهنگی متداول و رسانههای گوناگون خبری و فرهنگی، بیشتر از شماست! این، جای نگرانی است و امروز این وجود دارد؛ چه من و شما بخواهیم، چه نخواهیم!
نتیجه چیست؟ این است که ما باید گردشِ کار را تُندتر کنیم. ما باید بیشتر تلاش کنیم و میتوانیم. من اعتقاد دارم ما میتوانیم بهتر، عینیتر، دقیقتر و سریعتر کار کنیم و نگذاریم.»
امید که خداوند متعال عاقبت ما وشما را ختم به خیر گرداند
محمدجواد یوسفی مرام